پیتزا برگه



خانم مدیر آرام دم گوش خبرنگار مخصوص رستوران زمزمه می کند :

- لطفا اینبار درست مصاحبه کن . من رو در بایستی دارم خجالت میکشم

- خانم خیالتون تخت خواب

- اینو میگی بیشتر می ترسم گاف بدی. خیله خب برو. فقط منو خجالت زده نکن. قبل از چاپ هم بده مصاحبه رو بخونم

- چشم قربان

 

خبرنگار ارام به سمت جوانی زیبا و خوش رو قدم برداشت که بر روی یکی از میز های آذیین شده نشسته بود و با کنجکاوی به اطراف رستوران مینگرید. خبرنگار دفترچه کوچکش را از جیبش در آورد و شروع به سوال پرسیدن از آن دختر مو طلایی کرد. حرف های رئیسش در گوشش طنین می انداخت. اگر اینبار خراب میکرد خانم مدیر کله اش را میکند.

 

- سوژه ها رو از کجا پیدا میکنید؟ ساعت ها روش فکر میکنید یا یکدفعه به ذهنت میاد؟

- خب من راجع به هر چیزی خیلیی زیاد فکر می کنم و البته وسواس هم هستم ! پس آره . ساعت ها روش فکر میکنم ! البته بعضی موقع ها هم تالاپی میفتن تو مخم D:

-  طنز نویسی نیاز به یاد گیری داره یا نه همه میتونن طنز بنویسن؟

- هر چند من خودم رو طنز نویس نمی دونم اما فکر می کنم یه جور هایی ذاتیه . مثلا دیدید بعضی آدم ها کلا بامزه و خنده دارن ؟! بعضی ها هم خیلی خشک و جدی ! فکر می کنم ذاتی باشه ، که البته با یادگیری و تمرین می تونه بهتر هم بشه ((= 

[ نظری کارشناسی نشده ! ]
- اصلا طنز نویسی در یک جمله یعنی چی؟
-  یک سبک نوشتن که بر روی لب ها لبخند می نشاند (=اگه قهقهه بزنن که چه بهتر !! اصلا خندیدن زوریه ، مگه مطلب طنز نیست ؟! پس باید بخندن !! *خنده ی شیطانی*
-  مواد مورد نیاز برای طنز بودن چیه؟ یا کلا طنز نوشتن؟
- یک روز خوابیدن در دریاچه ی نمک ارومیه و مقداری دختر خاله و برادر و پدر نمکدان ! و البته مصرف مقداری نمک به اندازه‌ی لازم :/
- برای اینکه یک طنز نویس مثل تو باید چه دستور پختی رو پیاده کنیم؟
- بازم میگم که من طنز نویس نیستم *-*\دستور پخت . ؟! عاااممم ! دستور پختش سریه ×-× [ استلای سر آشپز ] شاید اگه به خیالبافی دچار شوید بفهمید دستور پختش رو D:
 
خبرنگار با دختر حوان دستی می دهد و دخترک کبف کوچکش را بر دوش می اندازد و سوار موتور عجیبش میشود . شاید رفته بود دنبال ویلش بگردد ، شایدم رفته بود بچه هایی را که باید با آن موتورش از مهد کودکشان به خانه میرساند را سوار کند. فقط خدا می دانست از خیالات او چه چیزی در خواهد آمد.
خبرنگار نفس عمیقی کشید و قدم آسته کنان به سمت مدیرش که در پشت دیوار رستوران چند طبقه اش پناه گرفته بود ، روانه شد. مصاحبه بدی نبود. حداقل گاف نداده بود. ولی بازم چیزی نبود که رئیسش می خواست.
 
 
با تشکر از استلای خیال باف
 
پی نوشت : نمی دونم چرا توی اون قبلیه تاریخ رو اشتب میزد تو ستاره ها روشن نمی شد :(

- خانم مدیر ، پس از اون مصاحبه ای که با گروه نویسندگی آگوست گر کردیم که امیدوارم موفق باشند. حالا امکانش هست خودتون یکم درباره روش صحیح طبخ غذا بگید. چجوری اون رو لذیذ کنیم؟ هر چی نباشه شما پیشکسوت این حرفه اید

 

- آه خب اول از همه دیگه هیچ وقت نگو پیشکسوت وگرنه اخراجت میکنم و مدیرت رومه رو از تو میگیرم. دوم ، لذیذ شدن غذا به نظرم به طعم وحسی است که باید به زیر دندون بره. الان من بنویسم باران آمد» چیزی نیست که حسی رو منتقل بده اما اگر بنویسم باران مشک بوی ارام آرام از روی شیروانی های رنگارنگ لیز می خورد و تن خود را به دست زمین می سپارد» انگار دقیقا همون جا هستیم خب حالا خودتون فکر کنید. کدوم یکی حسی رو بهتون منتقل میکنه.

 

- یعنی منظور شما این هست که بیایم و یک موضوع کوتاه رو کش بدیم؟

 

- نهه . من با چه اعتماد به نفسی تو رو استخدام کردم. باید تشبیه ها و توصیف وضعیت خوبی رو به مواد اضافه کنیم. کش دادن فرق میکنه مثلا باران از روی ابر ها گذشت بعد به شیروانی ها رسید بعد از ناودان ها گذشت و به زمین رسید.» این بیشتر کش دادنه چون تو داری کارش رو توضیح میدی اما اگر به همین توضیح توصیف ها رو اضافه کنی یک متنی میشه که احساسی که آشپز واقعا می خواد رو منتقل میکنه و این احساس مشتری رو غرق در خودش میکنه. انگار که واقعا توی اونجاست.

 

- رستوران شما پر از غذا های جدید و متفاوت هست. این دستور پخت ها چجوری به وجود می آیند؟

 

- نظر لطفته . البته باید هم از محل کار خودت تعریف بکنی. به نظر من خوب دیدن اولین قدم برای اومدن دستور پخت های متفاوت و جذابه. اگر دیدمون رو متفاوت کنیم هر اتفاق در اطرافمون برای خودش یک داستانه. آهان الان بزار یک مثال بزنم. یک چند وقتی موج افتاده بود که مومو زنگ میزنه و اینا. حالا بیاید این اتفاق رو به چشم داستان ببینیم و دیدمون رو از یک ادم منفور به یک انسانی که مجبوره تغییر بدیم. این از قدم اول. بعد از اون بیاید دربارش فکرکنید و برای خودتون خیال بافی کنید. شاید اون یک چهره زیبا داشته اما نیرو های شیطانی به دلیل قدرت و زیبای وصف ناپذیر اون چهره اش رو به این شکل کردند تا از او برای جمع کردن نیروهای شیطانی تر نجات بدن. شاید هم یک ذهن مریض پشت اون نقاب عجیب نشسته و منتظر جلب توجهه. شاید هم یک عروسک ساز ماهر برای یکی از نمایش های ترسناکش اون رو ساخته اما یکی از ارواح شیطانی درون اون نفوذ کرده و با اون همه رو اذیت میکنه نههه این واقعا وحشتناکه. حالا به هر حال این روش دیدن برای ساختن داستان های جدید خیلی موثره

 

- همه می تونن آشپز بشن؟

 

- بله بله چرا که نه ولی بازم میگم باید حتما دید های متفاوتی داشته باشند. بتونن هر موقعیت ، هر اتفاق و یا هر وضعیتی رو از دیدگاه های متفاوت مورد بررسی قرار بدن. آشپز که شاخ و دم نداره شاید کسی که حتی فکرش رو هم نکنه آشپز بشه اما کافیه که به ذهنش اجازه بده ازاد باشه. اما آشپز شدن یک بعد دیگه داره. اینکه بدونی هر چیز رو کجا باید اضافه بکنی . شاید یک نفر ذهن خیلی خلاقی داشته باشه اما ندونه چی رو باید کی اضافه بکنه. ما برای این هم راه حل داریم. غذا بیشتر بخورید. نه هر غذایی ، غذای رستوران ما. شما مزه های جدید تری رو احساس میکنید. و این باعث میشه شما راحتر بتونید تشخیص بدید باید چی رو کی اضافه بکنید

- ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار داید

 

- خواهش میکنم . فقط خودتم یک خلاقیتی به خرج بده درست بنویس بعد چاپ بکن. نیا همین جوری حرف رو بزار وسط رومه . فروش رومه مون خیلی افت داشته. تور.خدا توی مصاحبه هات با بقیه هم دقت کن.


خب امروز این رستوران ما سراغ یک جای احساسی با سر آشپز هایی ماهر رفت. جالب بود. اونجا 3 تا سر آشپز داشت. حتما شنیدید که میگن آشپز که دو تا شد آش یا شور میشه یا بی نمک. اما این سه تا سر آشپز چنان با یکدیگر هماهنگ بودند که حتی بهتر از یک نفر کارشان را انجام میدادند.

 

خبر نگار اعزامی از رستوران -

اول از همه شاید برای خواننده ها جالب باشه بدونن اصلا گروه نویسندگی چیه. مگه نویسندگی گروهی هم میشه؟

 

دیانا -

ااز نظرم بله وقتی چند نفر عقایدشان و ایده هاشون در یک راه مشخص و متشابه باشه میتونن به عنوان یک گروه کتاب یا داستانی رو شروع کنن.که بعد از گذر زماناین شخصیت ها هستند که اونها رو به سمت ماجرای جدید می‌کشن‌

سوفی -

اره . چرا که نه. از نظر من حتی بهتر هم میشه چرا که نظرات بیشتری وجود داره و با هم فکری میشه در خط داستانی ازش یک ماجرای جذاب در آورد.

 

خبرنگار اعزامی از رستوران-

برای نوشتن یک متن احساسی باید کدوم جوانب رو در نظر بگیریم

 

دیانا -

ز نظرم بله وقتی چند نفر عقایدشان و ایده هاشون در یک راه مشخص و متشابه باشه میتونن به عنوان یک گروه کتاب یا داستانی رو شروع کنن.که بعد از گذر زماناین شخصیت ها هستند که اونها رو به سمت ماجرای جدید می‌کشن.

سوفی -

 بهترین کار از نظر من گذاشتن خودتون جای اون فرد هست. این باعث میشه که بتونید راحت تر شرایط رو درک کنید و در اون حالت انگار کلمات خود به خود جای احساسات رو میگیرند

 

خبرنگار اعزامی رستوران -

برای نوشتن یک متن احساسی چه موادی لازمه

 

دیانا-

احساسات فرد،موضوع،خوشنویش بودن قلم فرد(منظور چگونگی نوشتن فرد هست)

 

سوفی -

آگوست گر ( گروه نویسندگی ما) . شوخی کردم به نظرم تصور کردن اون لحظه خودش اصلی ترین ماده لازمه که بقیه مواد رو به دنبال خودش میاره.

 

خبرنگار اعزامی رستوران -

احساسات چقدر نوشته رو تاثیر گذار میکنه؟

 

دیانا -

باید بگم هفتاد درصد یک متن احساسی رو،احساسات فرد تشکیل میدن.‌.و خیلی مهمه که اون فرد بتونه احساسات خودش رو در قالب یک متن بنویسه بدون هیچ انکاری.

 

سوفی -

به متن واقعیت می بخشه. کلا اگر احساسی در متن نباشه انگار تنها چند حرف هستند که کنار هم چیده شدند
 
 
خبرنگار اعزامی رستوران -
مگه میشه احساسات رو توی کلمه جا داد؟
 
دیانا-
:البته.ولی قبلش باید تمرین زیادی داشته باشید و متن های مختلفی رو خونده باشید و هم نوشته باشید!اگر نویسنده درحال نوشتن اون احساس و تصویر کلمات متن رو در ذهن خودش تصور کنهمطمئن باشید هنگامی که خواننده هم داره متن رو میخونهاون تصاویر و احساس ها در ذهنش و وجودش شکل میگیره؛)))
سوفی-
 به نظر من حتی خود کلمات حامل احساسات هستند. یعنی اگر کلمات نبودند نمی شد احساسات رو بیان کرد. البته که کلمات خود احساساتند
 
 
این گزارش هنوز ناکامل مانده و خبرنگار منتظر شخص سوم است. او کیست . او چیست؟؟؟
 
 
با تشکر از اگوست گر

اینکه مدیر یک رستوران با سرو انواع و اقسام کلمات باشی عجیبه

رستوران توی ذهن همه ماها بوی غذا میده. اما اینجا بو پر بوی کلماته. چاشنی غذا های اینجا تشبیه و صفته

سر آشپز هاش شخصیت هان

پخت و پزش با نویسندس

و سرو کننده اش شمایید . کاشکی از این رستوران ها وجود داشت . رستوران هایی که درونشون کلمات بشن چاشنی اصلی و این رستوران ما رو به یک سفر بزرگ بکشونه

از همین تریبون می خوام اعلام کنم که هیچ نگران نباشید ، امیگا با تاسیس این رستوران مجازی تمام اینها را واقعی کرده.

شما الان در وسط رستوران خیالی من هستید :)


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مدرس شخصیت شناسی در اناگرام مشوش مهر تو عکسی بر ما نیفکند / آئینه‌رویا! آه از دلت، آه... amozesh راهنمای جامع ثبت و خرید دامنه و دامین (کام و ir) کاشت مو | هزینه کاشت مو سایت دانستنی ها لبخند گل زیباست...! ◄ گروه IT دانشگاه اشراق بجنورد